((نویسندگان میتوانند از آیینها و رفتارهای آیینی برای خلق پیوند یا پلی بین خواننده و جهان داستان استفاده کنند.)) این جمله از مارگرت گراتی تمام امروز ذهنم را مشغول نگه داشته بود. مارگرت که یک مدرس نویسندگی است، توصیه میکند گاهی در مورد آیینها بنویسیم. منظور از آیینها چیست؟ شاید در معنای عام، آیین به…
چگونه شخصیت خلق کنیم؟|مصاحبه با شخصیت
زمانهایی که از این دنیا خسته میشوم، به جهان داستانی پناه میبرم. گوشهی دنجی مینشینم و کتاب را باز میکنم. معمولا چند سطر اول را درست متوجه نمیشوم. برای همین چندبار به عقب برمیگردم تا تمرکز نداشتهام سر جایش بیاید. کمکم جادوی کتاب اثر میکند و بدون آنکه بفهمم، به جهان دیگری پرتاب میشوم. مثل…
فکر نکن، بنویس
روی صندلی چرخدار نشسته بود، با انگشتان دستش میز را گرفته و به چپ و راست میچرخید. با لبخند سلام کردم. برای لحظهای صندلی را متوقف کرد و همانطور که پاسخ سلامم را میداد، حسگر را مقابلم گذاشت. دستم را که طبق معمول عرق کرده بود پاک کردم و انگشت اشارهام را روی حسگر گذاشتم….
اولین قدم در مسیر نمایشنامهنویسی
ظهر، تالار عمومی مسافرخانه مادر: گاهی دوست دارم ببینم تو میخندی. مارتا: موقع خندهی من هم میرسد، قسم میخورم. مادر: من هرگز تو را خندان ندیدهام. مارتا: علتش این است که من در اتاقم میخندم، در ساعاتی که تنها هستم. مادر:(بادقت به او و نگران) چه قیافهی سختی داری مارتا مارتا:(آرام نزدیک میشود) یعنی تو…